ذهن روشن
بچه: بابا من برای چی به دنیا اومدم؟
بابا: تو به دنیا اومدی تا زیبایی های این دنیا رو ببینی، بگی، بخندی ...
بچه: بابا ... ؟
بابا : بله عزیزم؟
بچه: ببند!!!

کشیش یک کلیسا بعد از یه مدت میبینه کسانی‌ که میان پیشش برای اعتراف به گناهانشون،... معمولا خجالت میکشن و براشون سخته که به خیانتی که به همسرشون کردن اعتراف کنند،
برای همین یه یکشنبه اعلام میکنه که از این به بعد هر کی‌ می‌خواد بیاد به خیانت به همسر اعتراف کنه برای اینکه راحت تر باشه، به جای اینکه بگه خیانت کردم بگه زمین خوردم.
ازاین موضوع سالها می‌گذره و کشیش پیر می‌شه و میمیره، کشیش بعدی که میاد بعد از یه مدت میره سراغ شهر دار و بهش میگه: من فکر کنم شما باید یه فکری به حال تعمیر خیابونهای محل بکنین، من از هر ۱۰۰تا اعترافی که میگیرم ۹۰ تاشون همین اطراف یه جایی خوردن زمین.
شهردار هم که دوزاریش میفته که قضیه چی‌ بوده و هیچ کس جریان رو بهش نگفته از خنده روده بر میشه. کشیشه هم یک کم نگاهش میکنه وبعد میگه، ‌هه ‌هه ‌هه حالا هی‌ بخند ولی‌ همین زن خودت هفته‌ای نیست که دست کم ۳ بار زمین نخوره



           
شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, :: 15:6
نیماراد

داستان جالب و زيبا

من خیلی خوشحال بودم ! من و نامزدم قرار ازدواجمون رو 

 گذاشته بودیم والدینم خیلی کمکم کردند

دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای

 بود…

 فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم

 بود…!

 اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من

 شوخی های ناجوری می کرد

و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم…

یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم

 خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی

سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله

رک و راست به من گفت :

 اگه همین الان ۵۰۰ دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو

…………….!

من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم…

اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار

هستی بیا پیشم…

وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده

بودم

و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون

برگشتم و از خونه خارج شدم

یهو با چهره نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه

شدم!!!

پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق

 بیرون اومدی…!

 ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم و هیچکس بهتر از تو

 نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم

به خانوادهء ما خوش اومدی !!!


نتیجه اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون

 بذارید !!!

from:kelly



           
شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, :: 15:6
نیماراد
شنیدین که میگن مرگ شتریه که دم خونه همه میشینه؟؟خوب این دفه اومده نشسته دم در خونه گوگل.

هرچند برای گسترش خدمات خودشون خدمات گوگل پلاس رو ارائه دادن اما دیگه به این نتیجه رسیدن که تاریخ مصرف گوگل تموم شده.پس باید با موتور جست و جوی گوگل خداحافظی کنیم.

اریک اشمیت مدیر گوگل،ماه پیش گفت موتور جست و جوی جدیدی ارائه خواهد داد که بر خلاف موتور الان(که یه عالمه مطلب میریزه رو سرتون و بعضیاش اصلا ربطی به موضوعی که شمامیخواین نداره)همه ی مطالبی رو که به موضو شما ربط داره رو واستون دسته بندی و اماده میکنه.فعلا به این موتور جست و جویی که تو راهه میگن گوگل فیوچر یا گوگل اینده.

مدیران گوگل در ماه می یا ژوئن با شعار((خداحافظ گوگل،اینده همان گذشته نیست))به کار محبوب ترین موتور جست وجوی جهان خاتمه میدن.



           
شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, :: 15:6
نیماراد

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ذهن روشن و آدرس lightmind.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 82
بازدید کل : 43499
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 34
تعداد آنلاین : 1